حرف دلموزدي سميرا
دلم گرفت ازادماي که فک ميکنن بزرگن اما ازهمه بچه ترن
سميرادلم شکسته نمي خواستم بهت بگم نمي خواستم بشم اون دخترغرغروي قديم اما چي کار کنم
توحرف دلمو ميفهميدي که رفتي
که نيستي
سميراحالم ازبزرگ شدن بهم ميخوره ازادمايي که جسمشون بزرگ ميشه اماروحشون نه
سميراازحرف هاي بچه هادلم گرفته بچه هاي خودمونو فقط نمي کم همه هم مدرسه اي هاروميگم