• وبلاگ : قاصدكي به رنگ آسمان
  • يادداشت : يا علي ...
  • نظرات : 34 خصوصي ، 67 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    + ملافه 

    حالا بعد بهت ميگم

    الان حسش ني بنويسم

    نرگس که کلا روز وداع پيش تو بود

    تو و اون قرار بود يه کاري انجام بديد

    پاسخ

    اوه اوه ... گرفتم ... وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي ... چه کشيدم اون روز .... کاغذ اوردم گفتم بنويس ... نتونست ... آخرشم فک کنم من رفتم کار خودمو کردم ... چه قد نرگس بعدش کچلم کرد ... آخي ... تازه يادم اومد ... واي چه روزي بود ...
    + ملافه 

    واي حال وروز نرگسو روز وداع يادت ني

    چطور ممکنه يادت رفته باشه

    يکم فکر کن

    پاسخ

    ممم ... نرگس ... يادم نمياد خو ...
    + ملافه 

    اره يادمه

    چه روزي بود روز وداع

    اوف

    اصلا همه داغون بوديم

    همه گريه

    نرگسو بگو

    نرگسو يادته

    پاسخ

    نه .. نرگس چيکار کرد روز وداع ؟؟؟ چرا هرچي فک مي کنم يادم نمياد ؟؟؟
    + ملافه 

    نه بابا

    من و روژين درستش کرديم دوباره

    ولي بچه ها راضي نشدن بخونن

    پدرمون درومد تا اون خانوماشو درس کرديم ولي خو

    اي بابا

    پاسخ

    اشکال نداره بابا ... روز وداع يادته اون کليپه که من ساخته بودمم پخش نکردن ؟؟؟ حيف شد ...
    + ملافه 

    آره حاجي پور و صفري گل که کلا در حال دعوا با روژين بودن

    حاجي پورو که نگو واقعا عجب کلاس رياضي پر محتوايي ما باش داشتيم

    همش داشتيم درباره لباساش حرف ميزديم

    هه

    يادش بخير

    عجب روزايي بود

    پاسخ

    عزيزم ... يادته سر کلاس صفري رياضي يه دفه يه کاري کردم ( يادم نيس ولي داشتم واسه صفري ادبيات يه کاري ميکردم ) بعد فهميد رفت با خواهرش دعوا کرد ... خانوم صفري گل اومد سر کلاس گف سميرا کيه ؟؟؟ چه قد خنديديم ... ( يادته ؟؟؟ البته اين مال سال دوم بود نميدونم يادت باشه ) دلم براي صفري ادبيات يه ذره شده ... عاشقش بودم ...
    + ملافه 


    اره اخرشم واس اينکه ما کم نياورديم و حاضر نشديم اون تيکه شعره رو حذق کنيم نذاشتن بخونيمش

    گفتن ما نميايم

    چقد نامرد بودن بچه هامون

    کلي به خانم وظيفه جلو ما تيکه مينداختن

    نمي دونم چطور من هنوزم که هنوزه با اينک هاين شعره رو واس خودم ننوشتم

    هنوزم تو ذذهنمه وحفظمش

    خط به خطشو

    کامل

    پاسخ

    نه بابا دليل اينکه نخونديم اين بود بعضي از معلم هارو واسشون خانوم نذاشته بوديم تو شعره گفتن زشته بخواين بخونين ... مام ديديم وزنش خراب ميشه ديگه عوض نکرديم ... حالا نيست همين الانم وزنش خيلي درسته ؟؟:دي ...
    + ملافه 

    چه خز چه هر چي ديگه

    واسمون کلي خاطره شده هميون کارامونم

    يادش بخير

    چه دنياي داشتيم واس خودمون

    پاسخ

    هه ... يادته کلاساي حاجي پورو ؟؟؟ آخي ... شوي لباس راه انداخته بود واس ما ... دعواهاشو با روژين يادته ؟؟؟
    + ملافه 

    واي سميرا

    يادش بخير

    آخي

    اين قسمتشو ننوشتي بسته ديگه خسته شديم هر کي ميگه يه چيز به ما خانم رجبي با سوالاش حاجي پورم با اون رسماش

    خانم حاجي پور غصه نخور غصه نخور هم خوشکلي هم لاغري مانتو هاتم بهت مياد

    پاسخ

    واي آره ... اينو يادم نبود ... شعرشو تو و روژين گفتين ... يادته چه قد بچه ها سر تيکه خانو وظيفه اش بهمون گير دادن ؟؟؟ گفتن خيلي خوب گفتين پارتي بازي کردين ...
    + ملافه 

    يادته داستانو

    از دستش عصباني بودم

    بعد تو يه راه کار دادي براي رفع عصبانيت

    گفتي حروف اسمشو بنويس بعد با هر کدوم...

    واي سميرا يادش بخير

    فوق العاده اي بغل دستي

    پاسخ

    اه ... تازه يادم افتاد ... چه کاراي خزي ميگفتم بکنيا ولي ... چه عوالمي داشتيم ملافه ...
    + ملافه 

    کجايي که يادت بخير

    سميرا بغل دستيم خوشش نمياد کنار کتابش چيزي بنويسم

    اما من بعضي وقتا که هواسم ني

    فک ميکنم تويي شرو ميکنم به نوشتن

    بد يه هو به خودم ميام

    ميبينم اخه من دارم واس کي مينويسم

    واس سميرايي که ديگه نيست

    مينويسم براي بر طرف شدن دلتنگي

    براي اينکه از پا درم نياره

    مينويسم به رسم خودم وخودت

    به رسم ما

    اما بي تو

    به ياد تو

    پاسخ

    يادته اينو فاطمه ؟؟؟؟ ياور راهنمايي من ... با منو همراه مني ... چوب ستم بر سرماست بغض منو آه مني ... حک شده منفياي ما تو دفتر شبيريان ترکه ي نمره منفيا مونده هنوز تو دست ما ... يار همشگي ما ... از سال پيش تا به حالا زهرا خانوم وظيفه باغ گل ما بچه ها ... خوب اگه خوب بد اگه بد امسال ديگه تموم شده داريم ميريم از مدرسه خداحافظ شماها ... خاااااانوووووم کريمي ... ماپاي منبر شما يادگرفتيم خيلي چيزا ... خيلي چيزا خيلي چيزا ... خانوم صفري گل ... جون خودت تورو خدا ... گزينه ي مناسبو بگو به ما بگو به ما ... عقده ي اون دست زدنا مونده همش تو دلامون همش ميگن دست نزنيد ... زشته خانوم زشته خانوم .. نسرين خانوم حاتمي سنگ صبور بچه هاست ... ما بچه ها دسش داريم اين کمترين کار ما هاست ... خانوم پيشوايي حرف هاي خوب شما تا ابدو تاهميشه ميمونه توي ذهن ما ... خانوم نقشينه يه در ميون مياد سر کلاسمون خانوم نوروزي هم هي ميگه بايد بديدبرگه هاتون دست منو تو بايد اين برگه هارو پاره کنه کي ميتونه جز واحدي درد مارو چاره کنه ...
    + ملافه 

    آخ

    آخ

    نگو

    نگو دوباره دلم هوايي اون روزا ي با تو بودن ميشه

    تازه ادبش کرده بودم

    واس چيزايي که ميدونه بش نميرسه هوايي نشه

    دلم هاي سالن روبه روي کتابخونه رو کرده

    همون جا که فقط تو ميدونستي وقتي داغونم ميرم اونجا

    وقتي ميديدي خبري ازم ني ميومدي

    ميديدي طبق معمول اونجام

    آخ سميرا

    دلم لک زده واس اينکه کوشه کتاب يکي شعر بنويسم

    هنوزم مينويسم به رسم عادت کوشه کتاب بغل دستيم

    اما

    کوم بغل دستي تو ميشه

    پاسخ

    آخي ... يادش بخير ... يه دفه بريم راهنمايي دلم واس اون درختا و اون سکوهاي زيرش تنگ شده ... واس اتاق خانوم وظيفه واس راهرو جلوي نماز خونه ... واي ... کجايي راهنمايي که يادت بخير ...
    + ملافه 

    نه جون تو راضي نيستم

    چرا تو قربون من بري

    من فداي تو ميشم بغل دستي خودم

    سميرا کاش ميشد برگرديم به قبل ودوباره بغل دستي شيم

    پاسخ

    آره دلم هواي يه بغل دستي با معرفتو کرده که هرچي تو دلمه گوشه ي کتاب واسش بنويسمو اونم همش برام شعر بنويسه تا آرومم کنه ...
    + زهرا آقايي 

    به به...چ آپ توپي....
    پاسخ

    ممنون ... توپي از خودتونه ... :دي ...
    واسه اين گفتم که افتخار ميکنم که ...
    يام نمياد الان چرا گفتم .. :)
    پاسخ

    هههه : دي ... بابا تو هم که حافظه ات زده رو دست من ... ايول ... :)
    قلم هم تاب نمي آورد ..
    مي شکند .....
    پاسخ

    آخ غزل ... آخ ...
     <      1   2   3   4   5      >