آخ
نگو
نگو دوباره دلم هوايي اون روزا ي با تو بودن ميشه
تازه ادبش کرده بودم
واس چيزايي که ميدونه بش نميرسه هوايي نشه
دلم هاي سالن روبه روي کتابخونه رو کرده
همون جا که فقط تو ميدونستي وقتي داغونم ميرم اونجا
وقتي ميديدي خبري ازم ني ميومدي
ميديدي طبق معمول اونجام
آخ سميرا
دلم لک زده واس اينکه کوشه کتاب يکي شعر بنويسم
هنوزم مينويسم به رسم عادت کوشه کتاب بغل دستيم
اما
کوم بغل دستي تو ميشه