دلم پُر است
پُـــرِ پُـــرِ پُـــر.....
آنقــــــدر که گاهي اضافه اش، از چشمانم مي چـــــکد !!
عزيزمي سميراي من
تو هم خيلي خوب منو درک ميکني وبا حرفات شديدا ارومم ميکني
سميرا ي بينظير من کاش مث قبل ها ميتونستيم برگرديم پيش هم
تو اين سالا خيلي عوض شدم
ديگه اون فاطمه زود رنج قبل نيستم
کنار اومدنو خوب ياد گرفتم
و همينطور زورکي لبخند زدنو
ديگه گريه نميکنم
اما شونه هامو براي پذيرش گريه اطرافيانم اماده کردم
باورت ميشه
اون فاطمه که تقي به توقي ميخورد ميزد زير گريه حالا
حالا شونه هاش خيسه از اشک ديگران
به همه اميد ميده
بعد ضهر که رفت خونه پناه ميبره به رخت خوابش
به خودش فکر ميکنه به اونايي که طي روز باش حرف زدن
بالشو ميچسبونه به دهنش پتورو تا سرش بالا ميکشه
و....