آره
مهلا پازوکي
اونم اومده امام صادق
اونا فک کنم هنو امام صادق باشن
ولي مطمئن نيستم
واي سميرا يهو الان ياد اون شعره افتادم
دونه دونه اشکام ميچکه از چشمام
وقتي که تو نيستي تنهاي تنهام
هرچي که دارم من از تو دارم
يه برگ زردم تويي بهارم
قلب منو تو خط خطي کردي
روز وشبامو قاطي پاتي کردي
نه نمي تونم
ديگه نمي تونم
اگه تو نباشي ديگه نمي خونم
يادته باهم دور حياط ميچرخيديم اينو ميخونديم
کجاشو نمي دونم
فقط از مهلا شنيدم که رفته کلا
ما که از مدرسه رفتيم
بيشتر کادرو به کل ريختن دوباره اوردن يه سري جديد
من نيز هم
نوچ رفته از امام صادق
يني دقيقا با ما اونم کلا رف
الانم خبر مزدوج شدنش بم رسيده
بالاخره به ارزوش رسيد
خو پس ببين اوني که الزايمر داره منم نه تو
حاجي پور
فکرشو بکن ما يه زنگ رياضي باهم هر و کر نکرديم بخاطر قهر بودنمون
واس هم شعر ننوشتيم کوشه کتاب
اه چه حيف
فک کنم اين اولين واخرين قهرمون بود نه؟
الهي بميرم...همش تقصيرمن بوده تواين 2سال پ...!
من نبودم تويه چي ميشدياسميرا...!
شما هم از همه بينظير تري سميراي من
جدي يادم ني
زنگ نماز بود
يني زنگ بعدش زنگ اخر بود
چي ميتونستيم داشته باشيم
الله اعلم
آها...
ميگما...
سميراباهوش بوده پ يه روزي...:دي...
هه
نمي دونم
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآنگو
باورم نميشه
من اصلا نمي تونم
اصلانا
بميرمم بايد آشتي کنم
طرف نياد من ميرم
مگه در چه شرايطي ديگه من يه روز با کسي قهر کنم
نگو بابا
حقم بود يکمي
عجب عالمي داشتيم
اي بابا
تحمل نداشتيم يه دقيقه باهم قهر باشيم
ون روز که بخاطر اين موضوع باهم قهر کرديم
تا فرداش که بيام مدرسه دق کردم
اصلا طاقت ندارم با کسي قهرباشم
هنوزم اين اخلاقو دارم
چه توقعاتي ازسميرا؟!
هيــــــــــــــــــه
2روزپيشش يادش نميمونه...
4سااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااال؟!
بابا اون روز تو نماز خونه
صدات کردم خانم صدر نژاد
خانم وظيفم اونجا بود
ناراحت شدي از دستم
واي سميرا
آخ
اين دوستت مهلا گفت خانم صدر نژادياد اون روز تو نماز خونه افتادم
واي يادته
چقده عصباني شدي
از شدت عصبانيت سرخ شده بودي
ميخواستي بزنيم