• وبلاگ : قاصدكي به رنگ آسمان
  • يادداشت : حكومت استبدادي دل ...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 54 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هانيه 

    تو با سکوتت داري خون آن احساس کشته شده را پايمال ميکني حرف بزن سد جشمانت رابشکن دروازه ي سنگي قلبت را خراب کن من ميشنوم من از ميان اين سکوت صداي تک تک واج هاي عشق را ميشنوم اينجا عقل حکم راني نميکند اينجا دلي سر کش حکم راني ميکند دلي که حجم خالي جاي محبوبش او را مجنون کرده بيچاره اين دل آنقد او رد خوني را که از روي تازيانه ي احساس ميچکيد را به جشم ديد آن خون دل بود! خون دل او را مست کرد او را به مرز جنون کشاند تا اينکه تازيانه را از دست احساس گرفت او احساس را کشت او از ترس احساس خود را پشت عقل پنهان کرد او از ترس آتش سوزان عشق منجمند شد اما اين تازه اغاز ماجراست! اين ابتداي عاشقيست!
    پاسخ

    نه ... بحث عشق نيست هانيه ... بحث ... اصلا ... بحث هيچي نيست ... نمي دونم نميشه گف ...