• وبلاگ : قاصدكي به رنگ آسمان
  • يادداشت : خانه ي دوست همين جاست ...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 21 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + مسافر 

    من از عهد آدم تو را دوست دارم

    از آغاز خلقت تو را دوست دارم

    چه شب ها من و آسمان تا دم صبح

    سروديم نم نم : تو را دوست دارم

    نه خطي ? نه خالي ! نه خواب و خيالي !

    من اي حس مبهم تو را دوست دارم

    سلامي صميمي تر از غم نديدم

    به اندازه ي غم تو را دوست دارم

    بيا تا صدا از دل سنگ خيزد

    بگوييم با هم : تو را دوست دارم

    جهان يک دهان شد هم آواز با ما :

    تو را دوست دارم ? تو را دوست دارم

    پاسخ

    wow
    واااااااااااااااااااااااو يعني چي؟؟؟!!!
    پاسخ

    همون wow خوووووووووودمون
    + عطيه 
    من فقط مي تونم بگم..........................................
    عالي بود.
    مهلا با اين كامنتش منو سر كوب كرد.
    پاسخ

    سلام عزيز دل ... مرسي ...
    + زهرا .ن 
    اگه آدم بفهمه وبا تمام وجود درک کنه و باور کنه قطعا
    پاسخ

    من فهميدم دركم كردددددددددددددددددددددددم ... شديد ... ممنون از بابت نظراتت عزيز دل ...
    + زهرا .ن 


    يعني خودت نوشتي واقعا؟؟!محشره!!!!!!!!!

    حالا اگه همينارو با تمام وجود باور کنيم ... همه چي حله!

    پاسخ

    نه بابا ... زهرا جوووون شما هم چه توقعاتي از آدم داري ها ؟؟؟!!! ... با تمام وجووووووووود دركش كردم ... اينو يكي از دوستام بهم تو اس داده بود ... يعني همه چي الان حل مي شه ؟؟؟

    عشق، تصميم قشنگي ست
    بيـا عـاشق شـو

    نه اگر قلب تو سنگي ست
    بيـا عـاشق شـو

    آسمان زير پروبال نگاهت آبي ست
    شوق پرواز تو رنگي ست

    بيـا عـاشق شـو

    ناگهان حادثه ي عشق، خطر کن، بشتاب
    خوب من، اين چه درنگي ست

    بيـا عـاشق شـو

    با دل موش، محال است که عاشق گردي
    عشق، تصميم پلنگي ست

    بيـا عـاشق شـو

    تيز هوشان جهان، بر سر کار عشقند
    عشق، رندي است، زرنگي ست

    بيـا عـاشق شـو

    کاش در محضر دل بودي و ميديدي تو
    بر سر عشق، چه جنگي ست!

    بيـا عـاشق شـو

    مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز
    صورت آينه زنگي ست،

    بيـا عـاشق شـو

    مي رسي با قدم عشق به منزل، آري...
    عشق، رهوار خدنگي ست،

    بيـا عـاشق شـو

    باز گفتي تو که فردا!!! به خدا فردا نيست
    زندگي، فرصت تنگي ست،

    بيـا عـاشق شـو

    کار خير است، تأمل به خدا جايز نيست!
    عشق، تصميم قشنگي ست

    بيـا عـاشق شـو

    تقديم به چشماني که در راه ماندند و دلهايي که آنها را راندند تقديم به اشکهايي که غرورشان شکست و عهدهايي که کسي آنها را نبست...
    پاسخ

    واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااو ...
     <      1   2