مرسي سميرا جون!
ولي نه.... از اون دريايي هاش نيست!
سميرااگه بهت بگم که هرکاري کردم که دلم واسه توتنگ نشه اما نشدکه بشه باورميکني به هيچ وجه امکان نداره که کسي توعمق قلبت جاداشته باشه وبتوني جلوي قلبتوبگيري تابراش تنگ نشه واقعاواقعاواقعااين يکي ديکه نميشه
ودل من واسه توخيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييلي بيشترازخييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييلي تنگ شده
سلوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم سميراجون گل گلاب بازم مثل هميشه گل کاشتي .
منم تواين چندماهه خيييلي بخاطراينکه دلم کوچيکه دعواش کردم اماحالاکه بزرگ شده ازش بدم ميادچون ديگه مثل قبل زودبه زودتنگ نميشه ومن ميترسم ميترسم که اين بزرگي باعث عادت بشه باعث بشه که ديگه اتفاقات اطرافم زيادبرام مهم نباشه..........
ديگه تصميم گرفتم درباره ناراحتيام درباره بچه هابهت هيچي نگم چون باخودم خييييييييييييييييييلي فکرکردم وبه اين نتيجه رسيدم که چقدرسنگدلم که دل توروکه ازمادوري فقط باحرفام ناراحت مي کنم
ببخش منوکه فقط به فکر خودم بودم
من دارم ميرم سميرا . . .
يا حق
يعني دل من بزرگ شده؟؟
ولي من احساس مي کنم دلم هنوز بچه ست . . .
ولي احساس مي کنم عاقله . . .
سميرا نيستي؟؟
من برم؟
خودمم چند روزه ک شک کردم!!!
درباره ي همين ک شايد من افسرده م و کسي هنوز کشف نکرده!!
دلم غرق تماشا بود، رفتيميان اشک و آه و دود رفتيکنار حسرتي ديرينه ماندمبهار من، گل من، زود رفتي...
(ماهمه روزي ازاين جامي رويم...كاش اين پروازراباوركنيم...تسلبت گلم!!!)
آخي . . .
درک ميکنم . . .
اين روزا دل منم همين جوريه . . .
درکش مي کنم و ميدونم ک ميدونه ک من درکش مي کنم!!
و اون هم داره مدارا مي کنه با اين حفظ ظاهر ها . . .
مي فهمه . . . درک مي کنه . . .
من فردا شايد برم هيئت
مياي؟؟