• وبلاگ : قاصدكي به رنگ آسمان
  • يادداشت : بيايد يا نيايد چ فرق مي كند ؟
  • نظرات : 6 خصوصي ، 36 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 1 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطمه(مسافر2) 

    ميدوني چيه سميرا

    خيلي صبوري رفيق

    خيلييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييلي صبوري

    بغضتم درست لحظه اخر بغل خودم بود که شکست

    وسميراي هميشه خندان من واس اولين بار گريه کرد توي اين هم سال دوستي

    سميرا

    اخ که دست ودلم از الان واس شنبه ميلرزه

    به بچه ها گفتم من نمي تونم برنامه اجرا کنم سپردمش دست يکي ديگه

    روز اخر ارديبهشت به اندازه کافي کند زدم به برنامه کلاس خودمون

    مثلا خير سرم قرار بود واس روز اخر توکلاسمون برنامه اجرا کنيم وبعدش من برم حرف بزنم

    دريغ از يک کلمه بغض انچنان راه گلومو بسته بود که خفه خون گرفته بودم اصلا نمي تونستم حرف بزنم تا دهنم واز مي شد اشکام اونچنان باشدت جاري ميشدن که نميذاشتن حرف بزنم

    اما بچه ها مون خوب از بين گريه هام حرفامو گرفتن خوب از اشکام حرف دلمو خوندن

    واس همين بود که باوجود سکوت من همه کسايي که گريه نمي کردن هم زده بودن زير گريه

    چون تموم حرفاي مونده تو دلمو با اون اشک هابهشون زدم

    خلاصه که برناممو تحويل دادم به يکي ديگه

    نمي توني شنبه بياي مدرسه ما....

    راستي قضيه اومدنت چي شد ...کنسل

    دلم راهنمايي ميخواد....


    پاسخ

    سميراي هميشه خندان ؟؟؟؟ فاطمه نمي شناسمش ...