• وبلاگ : قاصدكي به رنگ آسمان
  • يادداشت : دوبال كوچك نارنجي ( تكليف خانم صادقي )
  • نظرات : 7 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مسافر 
    کاشکي تومي بودي وميديدي اون دوستاي خوبي که درموردشون حرف ميزني بامن وقلبم چيکارکردن چقدرراحت قلبموزيرپاهاشون له کردن وبعدش ازم توقع داشتن همه چيروبايه ببخشيدالکي فراموش کنم کاشکي ميفهميدن که قلب شکسته باکلمات دوباره درست نميشه کاشکي بودي وميديدي اون دوستاي خوب باهم دشمن شدن جبران کارهاي همديگروميکنن کاشکي ميفهميدي چقدرسخته که يه غريبه بيشترازدوستات درکت کنه کاشکي ميفهميدي چقدرسخته که دلت بخوادوقتي داري گريه ميکني دوستات بهت بکن که گريه هات باعث ناراحتيشون ميشه امااين حرفوازيه غريبه بشنوي کاشکي ميفهميدي چقدرسخته وقتي يه کوشه اي ازحياط مدرسه تنهانشستي وارزوميکني که دوستت بيادپيشت ودستاتوکه ازشدت سرمايخ زده تودستاش بگيره تادستات باگرماي محبتش گرم شه ديگه باکناردوستاي قديمي بودن قلبم ارامش نمي گيره چون به قول شاعر گفتني غلط کرده هرکه گفته دلبه دلراه دارد دل من زغصه خون شددل اوخبرنداردمن به اين نتيجه رسيدم که دل به دل بعضي ادمهانتنهاراه نداره بلکه بنبسته کاشکي تواين سرماي جدايي توکنارم بودي تالاقل گرماي دستات نمذاشت قلبم يخ بزنه
    پاسخ

    دووووووووووووووووووووووووووست ؟؟؟ فاطمه از اين واژه بدم مياد ديگه راجعبش با هام حرف نزن ...