• وبلاگ : قاصدكي به رنگ آسمان
  • يادداشت : اولين نفس هاي 16 سالگي ...
  • نظرات : 13 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    عادت به روضه کرده دلم روضه خوان کجاست

    صاحب عزاي فاطمه، آن بي نشان کجاست

    قربان اشک روز و شب چشم خسته ات

    مولا فداي مادر پهلو شکســــته ات

    التماس دعا

    پاسخ

    اولا محتاجيم به دعا ... دوما واقعا خدا رو شاکرم که تو عصبانيت هام هر کاري کردم ولي عفت کلامم رو نگه داشتم و به کسي بي احترامي نکردم ... واقعا خدا با تمام وجودم ميگم شکرت ... تو يکي از وجدان حرف نزن خانوم ناصري ... خواهشا با کاري هايي که انجام دادي حرف از وجدان نزن ... کاش فقط به خودم توهين مي کردي ... واقعا واست متاسفم ... متاسف ... اوني که خبره است فقط بلده دهنشو وا کنه هر چي مياد توش بگه شمايي عزيز ... کاري نکن که کامنتت رو عمومي بذارم ... من چه قدر سادم که تو هر حرفي مي خواي مي زني هر کاري مي کني و بعد خيلي ساده با لبخند بهت جواب مي دم و سعي مي کنم قانعت کنم ... لياقت نرم شدن و لبخند آدمم نداري چه برسه به ........... نمي خواستم عمومي بگم ... ولي از اونجايي که حوصله اومدن به وبلاگت رو نداشتم همين جا گفتم ... البته شما که تعارف نداري معمولا جواب کامنتاي عمومي بنده رو تو وبت اين جوري مي دي ...