• وبلاگ : قاصدكي به رنگ آسمان
  • يادداشت : اين يک راز است !
  • نظرات : 3 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطمه(مسافر2) 

    اون روز تو دفتر خانم وظيفه نزاشتم هيچ کدومتون بفهمين دارم گريه مي کنم نزاشتم متوجه شيد چه غوغايي تو وجودم برپاست ولي من گريه کردم اونم خيلي زياد

    حساسيت فصلي روژين چي اونم يادته

    چقد دراوج گريه حرفاش به ادم ارامش ميداد

    چقدر دلم براي اون روزا تنگ شده

    خانم قاسمي

    هيث هيس هيص

    خوب يادمه چه روزايي فوق العاده اي بود دوسشون دارم هميشه تو قلبم نگهشون ميدارم واس هميشه واس تموم عمرم

    پاسخ

    واااااااااااااااااااااي ... اون روز خانوم وظيفه چشم هامو خوب خوند ... فهميد تو دل من چه خبره ولي گريه نمي کنم ... هنوزم مثه اون موقع هام فاطمه گريه نمي کنم ... حتي اگه تو دلم غوغا باشه ... حساسيت ها روژين رو هم آره يادمه ... آخ دلم براش خيلي تنگ شده ... خيلي خيلي ... واس خانوم قاسمي هم ... واس کلاس هاي مهد قرآن هم ... فاطمه نشستم يه دور عکسامون رو نگاه کردم دلم خيلي تنگ شد ... خيلي ... دلم ياس مدينه مي خواد ... زنگ آمادگي دفاعي ... زنگ علوم و خانوم حاتمي ... حتي زنگ هاي خسته کننده ي جغرافي و تاريخ ... با خانوم فروتني ... يادته ؟؟؟‌ دلم هواي رفتن بيت رو کرده اونم بعد از مدرسه با خانوم وظيفه ... اون روزي که اول رفتيم دانشگاه تهران بعدشم رفتيم بيت ... دلم بسيج مي خواد اون شبايي که مي خوابيديم مدرسه ... بعد خانوم وظيفه تو حياط به صف نگهمون مي داشت بهمو به چپ چپ و به راست راست نظامي ميداد ... دلم روز وداع مي خواد ... همون روزي که خانوم وظيفه واسمون متني که خودش نوشته ود رو خوند ... دلم زنگاي رياضي رو مي خواد با خانوم حاجي پور اون روزي که در رو بست گفت منو نگاه کنين ... دلم روزاي خرداد رو مي خواد او روزايي که خانوم وظيفه ميومد مي گفت گلاي منو چيکار کردين بدويين بيارينشون ... دلم خيلي تنگشده فاطمه دلم دعواهامون رو مي خواد ... سروکله زدن با ميرزا و عبدال و حانيه ... دلم زهرا رو مي خواد ... دلم نرگس و کرم ريختن هاشو مي خواد ... اي بابا ...