|
|
چه می فهمی تو ... چه میفهمی حال کسی را که دلش برای نوشتن لک زده است اما وقتی قلم را روی کاغذ می چرخاند جز خیسی شور ، برگه ی سفیدش را چیزی پر نمی کند ... چه میدانی منجمد شدن احساس کسی که ننوشتن برایش غیر قابل تصور بود یعنی چه ؟ تو نمی دانی ... نمی فهمی ... اما حال بدی است ... خیلی بد ... اینکه میان کلمه های دنیا دنبال حرف دلت بگردی اما .... اما ... دست خالی روی برگه ی سفید کاغذ به حال خودت و دلت های های بباری ... پینوشت : دلم ... تنگ ... شده ... :( بازم پینوشت : گاهی حس می کنم نگاه و خنده هایم عجیب با هم پارادوکس دارند ...
+[ تاریخ شنبه 92/2/14ساعت 4:20 عصر نویسنده س م ی ر ا
|
قاصدک فوت شده
]
|