|
|
نیا باران . کجا می آیی . تو که در آسمانی ، دیگر غمت چیست . همان جا بمان . این جا کسی قدر تو را نمی داند . این جا کسی برای گلوله های اشک آسمان دل نمیسوزاند . این جا جای قشنگی نیست باران . حیف است آسمان . هر چیزی ارزشی دارد . ارزش زمین بیشتر از آسمان نیست . آسمان قیمتی تر از این حرف هاست . نیا باران . آسمان آبی ست و زمین خاکی است . خاکی میشوی . زمین کثیف است . گل آلودت می کند . نیا باران . دلم میگیرد . نیا من تو را نمی خواهم . چرا هر وقت که من بارنی میشوم می آیی ؟ من همدردی نمی خواهم . نیا باران . دلم می سوزد به حالت . نیا . تو زمینی نشو . تو رسم های زمین را یاد نگیر . آسمانی بمان . آبی بمان . می آیی که چی ؟ که همه بی تفاوت از کنارت عبور کنند با دست هایشان صورتش را مرتب پاک کنند و مدام غر بزنند که چرا لباسشان صورتشان خیس شد ؟ می آیی که مردم چتر های گل گلیشان را بازکنند و بگیرند روی سرشان که مباد یک لحظه تو به آن ها بخوری ؟ تو که می دانی زمین نامرد است و زمینیان نامرد تر . همان جا بمان . بمان شاید به همین زودی ها من هم آمدم . نیا باران . منتظرم باش .آن روز که من هم از این زمین دل بکنم . آن روزی که آسمانی شوم . دیگر به رنگ آسمان نباشم . روزی که آسمانی شوم . نیا باران . نیا ... پینوشت : و عشق صدای پای خسته ی رهگذری است که می داند نمیرسد اما همچنان میرود ...
+[ تاریخ شنبه 90/2/10ساعت 8:34 عصر نویسنده س م ی ر ا
|
قاصدک فوت شده
]
|