سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 آرزو هایت را روی دست هایت ردیف کرده ای ؟ دست هایت را از روی گوش هایت برداشته ای ؟ علف هرز های دلت را هرس ( نمی دونم املاش درسته یا نه ) کرده ای ؟ شاخ و برگ های اضافه ات را زده ای ؟ امشب فرشته ها می آیند زمین . یک وقت دست هایت را روی گوشت نگیری و صدای بال هایشان را نشنوی . حواست را خوب جمع کن . گوش هایت را تیز کن . این اواخر مهمانی دست خالی نباشی . دست هایت را ببر بالا هر چه می خواهی به خدا بگو . فرشته ها آمده اند پایین اصلا تا همین دست های دعایت را بگیرند و ببرند بالا . آن ها را می دهند به خدا تا برایت مستجابشان کند . خدا هم جعبه جعبه میوه ی دعا های مستجاب شده را به فرشته ها برمی گرداند و آن ها می آورند و میگذارند کف دستت . کف همین دستی که برای دعا بالا آورده ای . درست است ریشه هایت در زمین گیر کرده و هر چه زور می زنی هر چه تقلا می کنی در نمی آید ولی این شاخه های خشکیده که به سمت آسمان بلندند این شاخه های تهی روزی پر از برگ می شوند . آن روز هم همین حالاست . همین لحظه . اصلا امروز بهار این شاخه هاست . قرار است خدا به فرشته ها میوه ی رسیده و برگ های دعای مستجاب شده برایت بدهد که بیاورند . حواست را خوب خوب جمع کن امشب . دلت را سفت در دست هایت بگیر . بگو کمر بندش را محکم ببندد .  امشب شب پرواز است . سال هاست که مثل درخت توی این دنیا گیر افتاده ای . دنیا ریشه هایت را مثل چی چسبیده است و نمی گذارد پرواز کنی . امشب را از دستش نده . حیف است . قدرش را بدان .  شاید امشب دوباره پرواز را یادت آمد . پرواز را بال هایت را و آسمان را ...

پینوشت : شرمنده دیگر قلمم مثه قبل روی کاغذ راه نمیره ... حکایت این لغت نامه ی ته کشیده ی حرف هایم را که گفته ام ... احساسم لابه لای کلمات جا نمیگیرند ...

التماس دعا از همگی ...


+[ تاریخ سه شنبه 90/6/1ساعت 1:59 صبح نویسنده س م ی ر ا | قاصدک فوت شده ]