سفارش تبلیغ
صبا ویژن

می نویسم سال 90 پایان .

دلم تنگ می شود . دلم عجیب تنگ میشود .

حس می کنم چیزی را جا گذاشته ام لابه لای سطره های پایانی سال 90 .

لابه لای کدام جمله کدام واژه کدام حرف بود نمی دانم .

فقط می دانم همین سطر های پایانی بود .

تکه ای از دلم را جا گذاشته ام

در تاروپود یکی از همین خاطرات سال 90 .

نگرانش نیستم نه ...

آخر خوب می دانم حالش خوب است .

حتی از من هم خوبتر .

فقط کمی دلم میسوزد .

دلم به حال آن تکه ی کوچک دلم می سوزد .

به حالش به هوایش به جایش ...

پینوشت :

اگر از من بپرسند : جنوب آدم برود خیلی گریه می کند ؟ می گویم : نه ... تمام گریه ها برای بعد از آمدن است ... برای دلتنگی هایش ... برای حسرت هایش ...

اتماس دعا از همگی ...

تبریک نوشت :

تفلد عید شما مبارک ... 


+[ تاریخ سه شنبه 91/1/1ساعت 8:55 صبح نویسنده س م ی ر ا | قاصدک فوت شده ]