|
|
نترس . گاهی لجبازی می کند . این بار هم نیامدن شده بهانه جدیدش . نمی آید خوب . چه کارش کنم ؟ تو نترس .ترس ها را بگذار برای من . برای آن وقت که رفتی . برای وقتی که این جا روی سرم خراب شد . می ترسم . می ترسم سر لجبازی دستش برسد همه چیز را سر تو بشکند . تو که گناهی نداری . روزی بالاخره این غزل را باید می خواندی . امروز ، فردا ، پس فردایش چ فرقی می کند . بگذار عادت کند به این سروده هایت . شکستنی ها را گذاشته بودم روی طاقچه که قدش نرسد . بزرگ شده بود اما . قد کشیده بود و من نفهمیدم . دستش می رسید . می رسید که بغض هایم را بکوبد به زمین ریز ریزشان کند . نمی آید ولی تو به دل نگیر . آمدن و نیامدن او چه فرقی می کند وقتی تو با تمام تصمیم هایت جلویم می ایستی ، نگاهم می کنی و دست هایت را تکان می دهی . می خواهی بیاید که بلرزد در این هوای سرد نگاهت ؟ سرما می خورد . آنوقت آبریزش چشم هایش دیگر بند نیامدنی است . می دانم سرما که بخورد کارش از کلد استاپ و ادلت کلد هم می گذرد . برو . تا صبح هم که بایستی نمی آید . می ترسم عقب بمانی از رد پاهایت . قانعش می کنم نترس . تو فقط راهت را بگیر و برو . بگذار پشت سرت آب بریزم که یک وقت فکر نکند من به این رفتن راضی بودم . بگذار خوش باشد به همین قطره قطره های آب که امیدی به معجزه یشان نیست . برو . آمدن و نیامدنش چه فرق می کند ؟ خشک شدنی نیستند خاطره هایی که شستی انداختیشان روی بند . بند آمدنی نیست یادآورشان . کش آمدنی نیست دلی که بعد از رفتنت تنگ میشود . کنده شدنی نیست دلی که به مهربانیت گره خورد . برو . دلم نمی آید .اما تو برو ... پینوشت : مخاطب داره ... برای همه کسایی که سال دیگه پیشم نیستن ... دلم براتون تنگ میشه ... حلالم کنید ... پینوشت: حالا که امید بودن تو در کنارم داره میمیره ... منمو گریه ی ممتد نصفه شبو دوباره دلم می گیره ... حالا که نیستی و بغض گلو مو گرفته چی جوری بشکنمش ... بیا و ببین دقیقه هایی که نیستی اونقده دلگیره که داره از غصه میمیره ... عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو فکرم بی تو داغون و خسته است کاش بره از یادم اون صداتو ... منمو این جای خالی کی بی تو هیچ وقت پر نمیشه ... منمو این عکس کهنه که از گریه م دلخور نمیشه تا خوابتو می بینم می گم شاید وقتش رسیده ... بی خوابی میشینه تو چشمام مهلت نمیده ... ن ... دوباره نیستی تو شعرام حرفی واسه ی گفتن ندارم ... دوباره نیستی و بغض گلو مو می گیره باز کم میارم ... حالا که امید بودن تو در کنارم داره میمیره منمو گریه ی ممتد نصفه شبو دوباره دلم میگیره حالا ک نیستی و بغض گلومو می گیره ... چ جوری بشکنمش ... بیا ببین دقیقه هایی که نیستی اونقده دلگیره ... که داره از غصه میمیره ... پینوشت : هر چه می گویم نکش مگر حرف به گوشت میرود ... آخر چیزی که گیر کرد را نمی کشند که ... یقین دارم با این کشیدن هایت هم دل مرا و هم دل خودت را نخ کش می کنی .... حالا هر چه می خواهی بکش ...
+[ تاریخ شنبه 91/3/20ساعت 11:44 صبح نویسنده س م ی ر ا
|
قاصدک فوت شده
]
|