سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدایی که دوستی با او بهترین دوستی هاست ...

وقتی واژ ه ی دوست را می شنویم ، یاد یک چهره ی خندان می افتیم . یکی که در شادیها و غم ها کنارمان است ، کسی که با وجودش حتی یک لحظه هم احساس تنهایی نمی کنیم ، کسی که اگر یک روز کنارمان نباشد تنهایی را با تمام وجود احساس می کنیم و دلمان برایش تنگ میشود ، کسی که وقتی نیست ، جای خالیش را احساس می کنیم و با تمام وجود آرزو می کنیم که کاش او هم این جا ، در این لحظه بودو کنارمان حضور داشت ...

اسم دوست که میاید یاد صمیمیت خاصی می افتیم ، یاد همدلی کردن و صدای آرمبخش یک نفر که  با ما حرف می زند ، صدای کسی که شاید به خاطر غم هایمان دارد دلداریمان میدهد یا شایدهم صدای کسی که راهنمایی مان می کند ...بعضی از آدم ها دوستی را فقط و فقط به اندازه ی یک واژه درک کردند ، واژه ای که از  حرف های "د" ، "و" ، "س" ، "ت" ، "ی" ساخته شده است ...بعضی های دیگر دوستی رافقط و فقط به اندازه ی خوشی هایش درک کردند ، اینکه چند نفر کنار هم باشند بگویند و بخندند ... بعضی ها دوستی را فقط و فقط به اندازه ی از خودگذشتگی هایش درک کردند ، اینکه یکی از خودش بگذرد تا دیگری به چیزی برسد .... بعصی ها دوستی را فقط و فقط به اندازه ی کنار هم بودنش درک کردند ، اینکه یکی باشد تا حس نکنیم که تنهاییم ... بعضی ها دوستی را فقط به اندازه ی دلداری دان هایش درک کردند ، اینکه یکی باشد که از صبح تا شب برایش از غم و غصه ها و دردهایمان بگوییم و او هم گوش کند ، در آخر هم یا راهنمایی مان کند یا دلداری مان دهد ...واقعا ما آدم ها این طوری فک می کنیم ؟؟؟ واقعا دوستی یعنی این ؟؟؟؟چه قدر درک ما آدم ها بعضی وقت ها از چیز های بزرگ زندگی کم میشود ...!!! کاش می فهمیدیم که دوست چیزی بزرگتر از درک ماست ،و معنایش فراتر از این چیز ها  ، مفهومی است که معنایش در یک واژه ی به این کوتاهی جا نمی گیرد ...کاش می فهمیدیم که دوست یک واژه نیست ؛ بلکه یک وسیله است ... یک وسیله ای که میشود با او به کمال رسید ، به آرزو های کوچک و بزرگ ، به تکامل ، به موفقیت ، به نقطه ی اوج ، به بالاترین حد و به آسمان ها ...و ای کاش می فهمیدیم که دوست ، یک واژه نیست ؛ یک نردبان است ... نردبانی بلند که تا خدا هم میرود ...


+[ تاریخ شنبه 89/8/8ساعت 5:16 عصر نویسنده س م ی ر ا | قاصدک فوت شده ]